Iran-Canadian Congress Members Association - ICCMA - Weekly Articles

Main Articles Photo Gallery Videos Minutes Media ICC-Pedia
 Finance protocols Elections By-Law Legal AbstractsCharter
 E-mails  Hambastegi ICC Club For Democracy

 

مقالات هفتگی -  با تشکر از نشریه شهرما

 


www.signshopclosing.ca


416-512-9915

انجام کلیه امور طراحی، چاپ و تابلو

طراحی لوگو - وبسایت

_________________

_________________

اجرا و نصب تابلو های تجاری

کرافیک روی دیوار

گرافیک روی ماشین

شیشه نویسی

تابلو های ساختمانی

____________________

6186 Yonge St.,
North York, ON M2M 3X1

 

انقلاب درون

پنجشنبه  ۲۹ دسامبر ۲۰۲۲
نشریه شهرما (تورنتو) مهدی شمس


رسم است که در پایان سال، به بررسی کارنامه فعالیت های یکساله خود بپردازیم.

قصد دارم که من هم در آخرین نوشتار امسال، به گونه ای دیگر عمل کنم و اگر تا به حال توجه خود را بیشتر به کامیونیتی معطوف داشته ام، اینبار به "خودی" بنگرم که تفاوت زیادی با خودهای دیگر ندارد.

 به آنی بپردازم که نقشی را که هستی به او محول کرده است، در زندگی شخصی و فعالیت های اجتماعی، در پس چهره، نقاب و حجاب های مختلف ایفاء میکند.

از جهتی هم، بی مورد با آنچه در ایران میگذرد نیست. ملتی حجاب را بهانه ای قرار داده تا علیه استبداد قیام کند و به آزادی، دموکراسی و حداقل آنچه انسانیت را در او زنده نگاه میدارد و هر انسانی میبایست از آن بهره مند باشد، دست یابد.

اگر رژیم از طریق تن پوش زنان، بیش از چهل سال ملتی را در رفتار روزمره اش در بند نگاه داشت، هر کدام از ما هم از طریق حجاب جهالت، آنی را در بند داریم که تا رها نگردد، نام انسان بر خود داشتن را بر ما حرام میسازد. و تا این رهایی صورت نگیرد، چه بصورت فردی و یا جمعی، به دور خود خواهیم چرخید و امیدی برای بشر و بشریت نخواهد بود.

از جهالتی نمیگویم که بتوان از طریق دانش، سواد و کتاب آنرا برطرف کرد، و یا اینکه تاریخ بشریت را به ظلم، خشم، بیعدالتی و خونخواری آلوده کرده است. بلکه جهالتی را در نظر دارم که حاصل حجاب میان "من" و "خود" است و تا از میان نرود، از بند رها نخواهیم شد. از حجابی میگویم که تا کنار زده نشود، آدمیزاد به انسان و آزادی به آزادگی مبدل نخواهد شد.

ایکاش جام جهان نمایی وجود داشت که قادر بود که منِ پس پرده را به من بنمایاند. ایکاش امکان آن وجود داشت که فقط برای یکبار هم که شده بتوان یک قدم از خود فاصله گرفت و با چشمانی بیگانه به آن نگریست.

بیست سال قبل، وداع ابدی پدر و مادر، بدون آنکه با آن آشنایی قبلی داشته باشم، من را به مراقبه نشاند که همچنان ادامه دارد. باز و یا بسته، انگاری که چشمانم به نقطه ای خیره شده اند و گوشهایم جز یک صدا نمیشنوند و هر قدمی که برمیدارم، تصویری در آینه است که من را بیشتر و بیشتر به عالمی فرو میبرد که نمیدانم که چیست، ولی میدانم که هست.

غیر از این نمیدانم که چگونه میتوان از احوال درون سخن گفت که برای دیگری قابل درک باشد، که بدون تجربه شخصی، آنچه بر زبان آید، بیهوده و جز سردرگمی حاصلی ندارد و ناگفتنش نیز ناممکن است.

بیست سال از آنزمان میگذرد و بعد از یافتن یار در خانه و آب در کوزه، میتوانم بگویم که اگر راهی وجود داشته باشد، کوتاه تر از آنی است که بتوان تصور نمود. اگر مقصدی وجود داشته باشد، فرق آنچنانی با مبداء ندارد و برای مبدل شدن انتظار به صبر، و صبر به تسلیم، نیاز به تلاش و تکنیک خاصی نباید باشد.

مراقبه هم مانند رانندگی و راه رفتن، برای جا بجایی است. اگر رانندگی نیاز به یادگیری دارد، راه رفتن ماهیتی و بصورت جوهری بخشی از ماست. کودک اگر در میان حیوانات نیز پرورش یابد و برای مدتی هم بخزد و چهار دست و پا حرکت کند، بالاخره روزی بر پای خود خواهد ایستاد.

مراقبه و آنچه حاصل آن است، چطور؟ آیا ماهیتی و در ما نهفته نیست؟ دیر و یا زود، آیا خود-آگاهی و بیداری، خواسته و ناخواسته صورت نخواهند گرفت؟

حتی اگر مقصد و مقصود یکی باشد، باز هر طالبی با پای خویش در راه است. برای من، حرف اول و آخر یکی است و مراقبه به نشستن و بستن دو چشم خلاصه میگردد. نه اجباری در نشستن است، که ایستاده و یا دراز کشیده نیز میشود، اگر طلب پا به میان گذاشته باشد. و نه حکمتی نهفته در چشمان بسته است، که چون وقتش رسد، چشم بسته، باز و چشم باز، بسته شود.

بیداری جمعی چطور؟ آیا انقلاب به گونه ای، بیداری جمعی نیست؟

تغییر و تحولات تکنولوژی در چند دهه اخیر، بخصوص در صنعت ارتباطات، گرچه در زمان نسبتن کوتاهی صورت گرفته اند، ما را متوجه دگرگونی های بنیادین نکرده اند.

از میان رفتن رسانه های انحصاری و جایگزینی آنها توسط انبوهی از اطلاعات که درک، فهم و هضم آنها نیاز به توانایی های متفاوتی دارند نیز آنطور که باید زنگ ها را به صدا در نیاورده اند.

بیماری کووید و تغییرات اقلیمی، شاید موثرتر از هر عامل دیگر، نه تنها تصویر ذهنی ما از دنیا را تغییر داده اند، بلکه یک نوع هوشیاری بوجود آورده اند که تا قبل از آن اثری از آن دیده نمیشد.

با هر گونه جهان بینی، خواه اینکه امروز نتیجه دیروز، و یا اینکه فردا تعیین کننده امروز، انقلابی که بیداری میافریند، و یا اینکه بیداری میطلبد در پیش است.

برای پیدا کردن راه خود در انبوه اخبار و اطلاعات درست و یا نادرست در عالم مجازی، نیاز به توانایی های فراذهنی است. منطق خطی بر پایه استدلال ذهن شرطی، هر روز کارایی های خود را بیشتر از دست میدهد.

اشراق، عقل سرخ، آگاهی برتر، پدیده های جدیدی نیستند. صدها سال قبل، علما و عرفا در باره آنها سخن گفته و نوشته اند.

چنین به نظر میاید که امروز بیشتر از هر زمان دیگر، محیط وشرایط برای رشد و شکوفایی توانائی هایی که در جوهرانسانی بوده که نیاز به بیداری و نه یادگیری دارند، فراهم شده است.

شوک های روحی، روانی و عاطفی در بعضی موارد حجاب ها را از هم میدرند و باعث بیداری و بوجود آمدن آگاهی از نوع دیگرند. آنچه که در بعضی از اعضای خانواده های قربانیان پرواز مشاهده میشود، نمونه ای از آن است که اثرات و تاثیرگذاری هایش، آنرا در محیط، خود و دیگران شاهدیم.

جای تعجبی هم نیست که میان آنچه آنها سیر میکنند، آنچه آنها را پیش برده و به آنها فرمان میدهد، و آنچه دیگران درک میکنند و انتظار دارند، چنین اختلافات فاحشی وجود داشته باشد. این همان فرق میان عقل و دل است. البته آنچه در اذهان عمومی از دل تداعی میشود، عطوفت، مهر، محبت و یا خشم، کینه و انتقامجویی و اینگونه احساسات است. در صورتیکه دلی که عارف و صوفی از آن گویند، جایش در سینه نیست، و نمادی برای توانایی های فراذهنی و آگاهی های برتر است.

به نظر میاید که در مرحله گذر از عالمی به عالمی دیگر، دوره ای به دوره دیگر، و یا مبدل شدن نوعی انرژی به نوع انرژی دیگری هستیم، که در نبود شناخت از آن و وجود واژه های مناسب، شاید بتوان گفت که دوره مردانه و پدرانه به پایان رسیده و در حال گذر به دوره زنانه و مادرانه هستیم.

اگر "من" آینه عالم و عالم آینه "من" است، این تغییر و تحول را باید در خود حس کنیم. من این نوشتار را همچون آغاز و مقدمه ای برای پندار، گفتار و کردار از نوع دیگر میدانم که در آینده به آن ادامه خواهم داد.

اگر نوروز، مرا خندان میسازد، کریسمس و سال نو مسیحی، لبخند را برلبانم مینشاند. اگر نوروز سبزه، سبزی، بهار و عالم را در خاطره ها زنده میکند، کریسمس و سال نو مسیحی، سپیدی، سرمای زمستان و گرمای خوش درون را تداعی میکند.

باشد که در سال آینده با توجه و تمرکزی که مراقبه به ارمغان دارد، با آنی که ما را میراند و عالمی دیگر آشنایی پیدا کنیم.

 

 

 

 

 

 


 

www.hambastegi.ca  647-838-0968   facebook/hambastegi.hemayat       Let's talk ICC   
  
www.kikist.ca       No Deportations To Iran       www.fordemocracy.ca       @ facebook/fordemocracycanada

Last Edited 29/12/2022 - For all comments on this site info@signandprint.ca