«صدای سکوت»
پل سایمن، یکی از ترانه سرایان، در دهه ۶۰ را به یاد میاورم،
دورانی که حتی تصور سوشیال مدیا امکانش نبود.
در نور عریان میبینم
ده ها هزار نفر، شاید هم بیشتر
حرف میزنند بدون آنکه گفتگو کنند
میشنوند بدون آنکه به یکدیگر گوش دهند
آهنگ هایی نوشته میشوند که هرگز خوانده نخواهند شد
و هیچ کس جرات نمیکند، سکوت را بشکند

از اینکه شنیده نمیشدیم، مینالیدیم ولی در اصل از اینکه فقط
حرف میزنیم و کمتر عمل میکنیم در رنج بودیم. انگاری نسخه تاریک
ویتنام، هیپیزیسم، و وود استاک را از نو در حال تجربه هستیم،
بدون آنکه بدانیم چه هیولایی در راه است.
از زنان آغاز میکنم تا ادب را نیازرده باشم که اینروزها مردمان
زودرنجند.
محمد تاجدولتی
مطلبی
را در رابطه با مقاله لیلی پورزند تحت عنوان
«رژیمی که به دنبال ساکت کردن زنان است، به دنبال سرکوب آنها
نیز هست. من از تجربه می دانم»
که پنجشنبه گذشته در نشریه تورنتو استار منتشر گردید را در
سوشیال مدیا به اشتراک میگذارد.
لیلی پورزند مقاله اش را با خاطرات زمان کودکی، جایگزینی
تلویزیون سیاه وسفید منزلشان با تلویزیون رنگی، که همزمان با
انقلاب و جایگزینی نور با تاریکی در ایران بود آغاز میکند، و
با دعوت به پیوستن به
کمپین
پایان آپارتاید جنسیتی، به مقاله اش خاتمه میدهد.
مونا برقعی، یکی از اعضای هییت مدیره، سرپرست کمیته تحقیقات و
آموزش، آدمین فوروم کنگره ایرانیان، یک معلم زن، را به یاد
آوردم که چند روز پیش به من معترض شده و خواسته بود که در
مخاطب قرار دادنش به جای «مونای عزیز» از خانم برقعی استفاده
کنم.
در
مطلبی
در پاسخ به ایشان، که اجازه انتشار در فوروم کنگره را نیافت،
از مونا برقعی برای مخاطب قرار ندادنش با الفاظی همچون، خانم،
جنابعالی، حضرت عالی، دکتر، مهندس، وکیل، سرکار، سرکار عالیه،
سرکار خانم، سرکار خانم رئیس، خانم مدیر، خانم رئیس، سرکار
علیه، پوزش خواستم. ضمنن متذکر شدم که برای من مهاجرت و آشنایی
با یک فرهنگ جدید، موقعیتی برای رهایی از بندهای فرهنگی هم به
حساب میاید. همزمان برای ابراز احترام و نزدیکی، معمولن من در
ارتباطات رسمی و غیر رسمی و یا حتا دوستانه، از کلمه عزیز در
مقابل نام کوچک مخاطبین استفاده میکنم.
من این نحوه تفکر را ناشی از بندهای فرهنگی و یک نوع حجاب
میدانم که اگر زنان در رهایی از آنها برنخیزند، از مردان کمکی
بر نمیاید.
همزمان دلگیری خود را از اینکه ایشان به محمد وحیدی راد، یکی
دیگر از اعضای هییت مدیره اجازه میدهد که در سوشیال مدیا ایشان
را «مونا جان» خطاب کند ابراز داشتم.
تحت عنوان
«رد شدن مردان در آزمایش هستی»
مطلبی را به همراه مطلب محمد تاجدولتی در فوروم کنگره به
اشتراک گذاشتم که مورد تایید قرار نگرفت.
« زمانی که سوده قاسمی، نایب رئیس کنگره ایرانیان را در مقاله
ای در ماه جون ۲۰۱۹ در نشریه شهرما،
خانم رئیس
مخاطب قرار دادم و با حملات ناجوانمردانه شعله خلیلی مواجه
شدم، از خودم میپرسیدم که آیا واقعن قصدم آزار سوده قاسمی بوده
است؟ با تمام اختلاف نظرهایی که با سوده داشتم، بخصوص بعد از
پیوستن به هییت مدیره در سال ۲۰۱۵ و تغییر نحوه عمل ایشان، من
سوده را همیشه مانند خواهر کوچکتر خود میدیدم.
بزرگ شده در یک خانواده عیالوار با هفت پسر و دو دختر همیشه از
بیعدالتی هایی که نسبت به خواهرانم، چه در خانه و چه خارج از
خانه میشد، رنج میبردم.
در جوانی هم به این نتیجه رسیده بودم که مردان در آزمایش هستی
رد شده اند و میبایست چشم امید به زنان دوخت.
در مسیر خودشناسی هم به این باور رسیده ام که ما انسان ها اگر
به دنبال حقیقت نهفته در خود هستیم میبایست به دنبال دیدار جنس
مخالف در درون خود باشیم.
در دو
دوره
گذشته زنان اکثریت را در هییت مدیره کنگره ایرانیان تشکیل داده
اند. در سال ۲۰۲۳ تعداد زنان پنج نفر و امسال هم به هفت نفر
رسیده است. اگر بخواهیم در برخورد با واقعیت ها صداقت را رعایت
کنیم، باید بپذیریم که آنچه این هییت مدیره ها در رابطه با
زنان انجام داده اند باعث تاسف و شرمساری است.
در رابطه با فاجعه مهسا امینی و جنبش زن، زندگی، آزادی، زنان
در هییت مدیره نه تنها فرصت طلایی را از دست دادند، بلکه نام
خود را در صفحه تاریک کنگره ایرانیان، برای همیشه ثبت نمودند.»
چرا نبایداین مطلب، جایی در فوروم کنگره داشته باشد، آنهم
زمانی که محمد وحیدی راد آنرا به
بلاگ
شخصی خود مبدل کرده، از خاطرات خود میگوید، درس اخلاق میدهد و
آنجاکه به کنگره مربوط میگردد از هویت
ناشناس
استفاده میکند؟ آری این زمانی اتفاق میافتد که زنان اکثریت را
در هییت مدیره دارند. یکی از آنها حتی از نشان دادن چهره خود
ترس و یا دریغ دارد. ایکاش که به پنهان نگاه داشتن چهره خاتمه
میافت، ولی به نظر میاید که امسال پیوستن دو زن به هییت مدیره
اهمیت چندانی نداشته تا جلسه ای برگزار شود و سمت ها تعیین و
صورتجلسه
ای انتشار یابد.
برای مونا برقعی، نحوه مخاطب قرار دادنش مهمتر از نحوه مدیریت
فوروم، کمکاری همکاران، غیبت و خاموشی اکثر آنها، آنهم در
نهادی که به یک کامیونیتی چهار صد هزار نفره مربوط میگردد،
است. ایشان، آنجا
سکوت
را میشکند. ولی در یک
مصاحبه
چهل دقیقه ای با محمد وحیدی راد حتی یک سئوال مطرح نمیکند. ولی
در عوض، در تمجید و تبلیغ انجمن بازرگانی ایران و کانادا مادام
کف میزند. انگار که در مالکیت و یا منافع آن سهمی داشته باشد.
محمد وحیدی راد ادعا میکند که بخش سوم
ویدیوهای
تهیه شده توسط نهاد "عدالت ۸۸" در بعد از انتخابات ۲۰۲۰،
اختصاصن برای تخریب ایشان بوده است. او
توضیح
میدهد
که چرا برای حذف آنها تلاش نکرده ولی در عوض آنرا در فوروم
کنگره به اشتراک گذاشته است؟ (حذف
شده).«چون از طریق همین ویدیوها بود که افراد
زیادی با من آشنا شده و وارد تجارت و همکاری با من شدند. این
یک روش تبلیغاتیایه که در این سالها برای من جواب داده و
همچنان جواب میده.»
ولی ایشان نمیگوید که چرا به هیچیک از
ویدئوهایی
که از بخش های
مختلف
مصاحبه خودش تهیه شده اجازه انتشار در فوروم کنگره را نمیدهد؟
و چرا از آنها استفاده تبلیغاتی نمیکند؟
جواب آن بسیار ساده است. همسویی و وابستگی با جمهوری اسلامی،
به درست و یا غلط که برای بسیاری از مشاغل، منافعی به همراه
دارد. یک چپاولگر، اختلاسگر، عامل و یا وابسته به جمهوری
اسلامی، حسابداری خود را به یک حسابدار مخالف رژیم نمیسپارد.
این افراد زمانی که پولشویی، خرید و فروش ارز، املاک، بساز و
بفروشی، میکنند، و یاحتا در انتخاب مدارس و یا استفاده از
مشاورین حقوقی و مهاجرتی، ترجیحن از خدمات کسانی استفاده
میکنند که با فرهنگ جهموری اسلامی آشنا و به آن آلوده شده
باشند. چه بسا کسانی مخالف رژیم باشند ولی لاف به آنی زنند که
نان و نمکش چربترست، که اینان از آنان، بد سرشت ترند.
با هزاران ساعت تلاش، هزینه های سنگین مالی، روحی و روانی موفق
شدیم که همسویان سیاسی را متقاعد کنیم که فعالیت های لابیگرانه
خود را خارج از محدوده کنگره ایرانیان انجام دهند. انتظار
نداشتیم که جای خالی آنها با کاسبکاران پر شود. واقعن نمیدانم
با چه زبانی باید بیان کرد تا افرادی امثال محمد وحیدی راد و
مونا برقعی هر دو از اعضای هییت مدیره، توان شنیدن آنرا داشته
باشند!
کنگره ایرانیان نیاز به کاسبکاران زرنگ و زیرک ندارد. بلکه
نیازمند به خادمینی دلسوز، مدیر و مدبر است.
|