برای اینکه انصاف را رعایت و به امانت خیانت نکرده باشم، لازم
میبینم که
جمله
اول همراه عنوان این نوشتار را که در فوروم کنگره به همراه
پرچم برافراشته جمهوری اسلامی به اشتراک گذاشته شده را باز
نویسی
نمایم.
"حرکت هوشمندانه ایران، یک قدم دنیا را به سمت صلح و گفتگو
نزدیکتر کرد."
این مطلب توسط محمدی وحیدی راد، که به نظر من مبتکر هویت
ناشناس در فوروم کنگره میباشد، و دانیل باقر سروستانی، یکی از
اعضای هییت مدیره دوره قبل که هنوز هم تهیه پادکست های کنگره
به عهده ایشان است مورد تایید (لایک) قرار میگیرد.

آدمین های فوروم از هویت آنهاییکه با هویت ناشناس در فعالیت ها
شرکت میکنند مطلع و میتوانند آنها را تایید و یا سانسور کنند.
تایید این مطلب برای نشر در فوروم، لایک کردن و دفاع از آن در
مقابل کسانی که به هویت ناشناس واکنش نشان دادند، احتمال اینکه
این مطلب را محمد وحیدی راد به اشتراک گذاشته باشد را افزایش
میدهد.
هییت مدیره و آدمین های فوروم صلاح را در این دیده اند که
امکان حضور با هویت ناشناس در جهت منافع این نهاد بوده و
میتواند در ترویج گفتگوها تاثیرگذار باشد. بر فرض هم که
اینچنین باشد که نیست، با این عمل این حق را به من و شما داده
اند که به هویت ناشناس، یک هویت احتمالی بدهیم.
شاید هم که هدف اصلی همین بوده که به شایعات و ناامنی افزوده،
جو ناسالم و بی تفاوتی را ترغیب و موضوعات اصلی به حاشیه
کشانده شوند. همانی که در رابطه با این مطلب شاهد هستیم. "حتی
برای ابراز وجود، به ناشناس بودن پناه میبرید!"، یکی از کامنت
هایی است که به صاحب مطلب میپردازد و از پریشان حالی او
میگوید.
تنها بازماندگان مخالفین که در فوروم کنگره حضوری از خود نشان
میدادند، که من هم یکی از آنها بودم، با پیوستن محمد وحیدی راد
به مدیریت فوروم از این گروه حذف شده ایم. بر عکس کاربران
عادی، 9 عضو هییت مدیره و پنج آدمین فوروم از هویت کاربر
ناشناس مطلع هستند. همینکه این افراد به شخصیت این فرد،
ادعاهای تهی، پریشان حالی، عدم اعتماد به نفس، اهداف شوم، غیر
اخلاقی و مشکوک این فرد، که شمه ای از فرهنگ جمهوری اسلامی است
پی ببرند، کافی است. حتی اگر آنرا به حساب زیرکی محمد وحیدی
راد بگذارند که در آن تردیدی نیست، باز باعث بی اعتباری این
نهاد و خود آنها میباشد.
هویت ناشناس، اینجا نیز نقش خود را ایفاء کرده و توجه این
نوشتار را که پرداختن به موضوع جنگ است را منحرف ساخته است.
حدود پنچ ماه پیش که برای اولین بار جمهوری اسلامی به صورت
مستقیم موشک هایی را بسوی اسرائیل شلیک کرد، با متوسل شدن به
سخنان
نسرین ستوده،
حرف اول و آخر که "ما
جنگ را با هیچ نامی نمی خواهیم"
را به قلم آوردم.
با علم بر اینکه که شاید دیر شده باشد، اینبار به سخنان
حامد اسماعیلیون،
"راه سوم از انقلاب میگذرد" تکیه میکنم که مورد تایید
بیش از ششصد نفر بوده و هفتاد بار هم بازنشر شده است.
« در یک سو جمهوری اسلامی قرار دارد. حکومتی که سابقهی چهل و
پنج سال آدمکشی و قتل و ترور و جنایت را یدک میکشد. حکومتی که
در زمین و دریا و در آسمان، آدم میکشد و اِبایی از خونریزی و
کشتار ندارد.
در این سو آدمکش بزرگ علی خامنهای را میبینیم که متوهمانه در
هر گوشهی خاورمیانه سرک میکشد و در سخنرانی در جمعِ
بیحافظهگان و فراموشکاران و ندیمانش، خود را مخیّر میداند
که دربارهی وارد کردن ایران به جنگ، تصمیمگیرندهی نهایی فقط
او باشد.
او میگوید خودش به همراه کارشناسان، تصمیم نهایی را خواهند
گرفت. اگر منظورش از کارشناسان، ولادیمیر پوتین و ژنرالهای
روسی نیست لابد مجسمههای بلاهتی را میگوید که یونیفورمِ
لجنیِ سپاه را بر شکمهای فربه خود راست و ریس میکنند و دست
به دکمه، منتظرند با ذکر کلمات مقدسشان در جایی، بیگناهانی
را به قتل برسانند.
در آن سو، دولت امروزِ اسراییل است. دولت بنیادگرایی که تمام
معاهدههای بینالمللی را به هیچ میگیرد و در ازای هر عضوی که
از تروریستهای حماس یا حزبالله میکشد تعداد زیادی غیرنظامی
را هم قربانی میکند. نه وقعی به قرارِ آتشبس مینهد و نه در
واقعیت به دنبال نجات گروگانهاست. فقط میداند گسترش جنگ به
کشورهای دیگر محبوبیت نیمبندش را در داخل افزون میکند و شانس
باقی ماندن در قدرت را بالا میبرد.
در این میانه ما کجا ایستادهایم؟ آیا جایی به جز
ایستادن در کنار مردممان پیدا میشود؟ چرا همواره باید در
انتخاب دوگانهها دچار تردید شویم؟ بسیاری از ما از جمهوری
اسلامی آسیبهای جبرانناپذیر دیدهایم، عزیز از دست دادهایم،
عمر و جوانی را از کف دادهایم، ناگزیر به ترکِ وطن و خانه
شدهایم یا به سختی در ایران زندگی میکنیم اما لازم است
بدانیم که مقصران این وضعیت هرگز مردم ایران نیستند بلکه
متهمان اصلی، حاکمان جمهوری اسلامی هستند. سخن گفتن از
بمبارانِ زیرساختها و نیروگاهها و پالایشگاهها نباید چنین
آسان باشد. استیصال یا نفرت نباید متوجه مردمان ما بشود.
همواره راه سومی وجود دارد. میتوان هم به جمهوری اسلامی نه
گفت و هم به جنگ. میتوان در صورت وقوع جنگی گسترده در کنار
جمهوری اسلامی نایستاد و در سوی دیگر هم پشتیبان یک دولت خارجی
نبود که میخواهد به ایران حملهی نظامی کند.
حکومت جمهوری اسلامی پشتیبانی اکثریت ما را در صورت وقوع جنگ
ندارد و حمایت از حملهی نظامیِ دیگران به ایران هم قضاوت
بیرحمانهی تاریخ را به دنبال خواهد داشت.
راه سوم در به هم پیوستن ماست که میخواهیم به این
کابوس پایان بدهیم. راه سوم در پیوند داخل و خارج از ایران است
که میداند مردم ایران شایستهی زندگی در صلح و همزیستی
مسالمتآمیز با دنیا هستند، شایستهی زندگی در سایهی
دموکراسی، آزادی و عدالت.
راهِ سوم از انقلاب میگذرد."
شاید باور به انقلاب و از آن سخن گفتن، مرحمی بر درد و خشم و
عجز ما باشد، ولی جوابی نیست که در این برهه زمانی حساس به
دنبال آن هستیم. ما در جایگاهی قرار نگرفته ایم که آری و نه
گفتن ما بر روند شومی که اینبار بصورت آشکار دولت های خارجی در
پی آن هستند تاثیر گذار باشد.
حتی اگر این دیدگاه که "مسیر صلح از اقتدار میگذرد" از جهاتی
صحت داشته باشد، در رابطه با جمهوری اسلامی که اقتدارش به شلیک
موشک به هواپیمای مسافربری، کوفتن بر طبل های تو خالی، ادعاهای
تهی، ترور، آدمکشی و قتل شهروندان بیگناه است، درستو منطقی
نخواهد بود.
بعید میدانم که حتی چنین شرایط بحرانی و ناهنجاری، کامیونیتی
را بسوی راه سوم و به هم پیوستن سوق دهد. بلکه بیشتر میتوان
انتظار داشت که بر خشم، خشونت و کینه نسبت به یکدیگر و نه
جمهور اسلامی افزوده و در میان مخالفین، شکاف بیشتری را بوجود
آورد. بخصوص که اینبار عواملی همچون جنگ، مداخله کشورهای خارجی
و ناسیونالیزم، یکبار دیگر مهره ها را جا به جا و چه بسا به
تحکیم رژیم و افزایش استبداد سوق دهد.
مگر اینکه ابرقدرت ها، یا بهتر بگویم ابر قدرتی که میدان را
برای خود خالی ساخته، طرح دیگری را برای دو پایگاه خود، یکی با
بیشترین و دیگری با کمترین هزنیه در منطقه در نظر بگیرد.
با این امید که ما ایرانیان گریخته از وطن، مانند سران نظامی
در پناهگاه های امن برای کسانی که در صحنه نبرد حضور دارند،
موافق و یا مخالف که هموطنان ما هستند نسخه نپیچیم. و از آنها
انتظار نداشته باشیم که ضعف های ما که فرار را بر قرار ترجیح
داده ایم راجبران کنند. |