مطلع شدم که این هفته به دلیل تعطیلات پایان سال، این شماره از
نشریه شهرما میبایست زودتر به چاپخانه فرستاده شود. از اینرو
گفتگوی کوتاهی با جناب زرین مهر داشتم. به اندازه کافی در
فعالیتهای رسانهای و آنچه به کامیونیتی مربوط میگردد با
ایشان ارتباط داشتهام که با روحیات، نحوه نگرش، خصوصیات و
عملکردشان آشنایی پیدا کنم.
آخرین جمله ایشان در گفتگوی تلفنی چند ساعت پیش را هنوز در
گوشهایم دارم که پایان سال و رسیدن سال نو را از یاد نبرم.

از کودکی، علاقه فراوانی به قصهگویی داشتم. از آنجاییکه تجسم
در من پر برکت است، در هر قصه، ده ها قصه دیگر به گوشم میرسد.
زندگی، آرام آرام به من آموخت که قصهها پر از معنی هستند. از
حکمت گذشته به اسرار و به اسرار اسرار رسیدم، و بالاخره
دریافتم که کل عالم یک قصه بیشتر نیست.
اعتراف میکنم که این نوشتار بیتاثیر از گوشزد آخرسال سردبیر
نشریه شهرما، و امیدواری، مثبتنگری و خوشبینی که در ایشان
وجود دارد نیست. و با توجه به این اصل که جمله آخر میتواند
جمله اول فصلی نو به حساب آید، این نوشتار را به قلم میاورم.
یکبار دیگر از خانواده زرین مهر، اسد و خانم شیوای عزیز
قدردانی میکنم که در مقابل همه مشکلاتی که رسانههای چاپی با
آنها در گیر هستند، یکسال دیگر مقاومت کردند و با بی مهری
کامیونیتی در حمایت از نشریات ساختند و لب به گلایه نگشودند.
آنها بیشتر از دیگران از وقایع ناگوار سالی که پشت سر
گذاشتیم مطلع بودند، ولی بدون آنکه ناامید گردند همچنان به
اطلاع رسانی ادامه داده و همیشه بخش پر لیوان را به ما نشان
دادند.
مهاجرت با سختی و از دست دادنهای بسیاری همراه است. بازنده
کسی است که لیوانش با خالی شدن، خالی باقی میماند. مهاجرت به
کشوری دموکراتیک، امن و قانونمندی مانند کانادا، چه چیز بیشتر
از آزادی و آزادی بیان که بشریت بدون آنها بی معناست، میتواند
به ارمغان داشته باشد.
من لیوان خود را به اختیار، سر و ته کردم تا بیشتر بتوانم آنرا
از دموکراسی، شفافیت، و آزادی بیان پر سازم.
از اینکه خانواده زرین مهر برای دوازدهمین سال، یک صفحه از
نشریه خود را در اختیار من گذاشتند تا اطلاع رسانی کرده و
نظرات خود را با آزادی کامل به اشتراک بگذارم، نمیدانم چگونه
قدردانی کنم. نظراتی که در بعضی اوقات مخالف نظرات آنها و دور
از خط مشی یک نشریه خانوادگی بود و میتوانستند مشکلات حقوقی و
یا ضررهای مالی نیز همراه داشته باشند.
قلم زدن هفتگی در نشریه شهرما مانند استاد و کلاس درسی بود که
من از آن بسیار آموختم. حساسیت نسبت به آنچه پیرامون من
میگذرد، توجه به دیگران، همزبانان، کامیونیتی و بخصوص کنگره
ایرانیان، به آموزه های من افزود. ۶۲۴ مقاله که هر کدام بطور
متوسط شش ساعت زمان لازم دارد، ۳۷۴۴ ساعت از زندگی من را به
خود اختصاص دادند. جای دارد که از خوانندگانی که من را در
دوازده سال گذشته همراهی کرده اند نیز تشکر نمایم.
به قصه و قصه گویی بازمیگردم. در این روزهای پایانی سال،
آخرین پیام استاد به سامورایی قبل از ترک صومعه را به خود
یادآور میشوم. پیامی که تمام شب شاگرد را بیدار نگاه میدارد و
وامیدارد که شمشیر اهدایی استاد را پشت سر بگذارد، چون در
مییابد که نبردی که امکان شکست در آن نیست، نیازی به شمشیر
ندارد.
شاید کمتر کسی میان این حکایت و سخنان ابولحسن خرقانی که
میگوید، «هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش
مپرسید. چه آنکس که به درگاه باریتعالی، به جان ارزد البته بر
خوان بوالحسن به نان ارزد» ارتباطی یابد. قصد دارم که ارتباط
این دو حکایت را درعمل در فعالیت های سال آیندهام، به اثبات
برسانم.
در نوشتار هفته گذشته تحت عنوان موج چهارم به عدم رعایت
دموکراسی در کنگره ایرانیان پرداخته، در بخش اول، سه مشکل
پیوستن، حق عضویت و انتخابات سالم را مطرح نمودم. در این بخش
قصد دارم به گام اول برای رفع این مشکلات بپردازم.
مقابله با کجرویهای هییت مدیرهها، باز پسگیری، انحلال، و یا
تاسیس یک نهاد جدید، اینروزها به عواملی همزمان برای گفتگو و
بوجود آوردن رودررویی و تفرقه در میان کسانی شده که همگی خود
را مخالف هییت مدیره کنونی میپندارند. غافل از اینکه همگی
آنها نیاز به فراگیری دارند که با رودررویی امکان پذیر نیست.
تشکیل مجمع عمومی فوقالعاده برای برکناری هییت مدیره که مد
نظر کمپین بازپسگیری میباشد، نیاز به مشارکت تعداد قابل توجهی
از افراد دارد. قبل از آن نیز، نیاز به رفع سه مشکلی است که
هفته گذشته مفصلن در باره آن سخن گفتهام.
برای انحلال کنگره نیز میبایست همان مسیر طی شود و در مجمع
عمومی مورد تایید اعضاء قرار بگیرد.
تاسیس نهاد جدید نیز به تنهایی صورت نگرفته و برای انجام
اقدامات اولیه، راهاندازی و پیدا کردن مشروعیت، نیاز به تعداد
قابل توجهی از افراد کامیونیتی میباشد.
بدون آنکه بخواهم لحظه ای به برنامههای جایگزین که تحت عنوان
«پلن بی» (نقشه دوم) اینروزها در سوشیال مدیا مطرح شده
بپردازم، گام اول را جلب افراد با تاکید به اصول و ارزش های
دموکراتیک میدانم. به جای آنکه اتکاء به فعالانی نمایم که هم
اکنون در فعالیتهای اجتماعی شرکت دارند، قصد دارم که توجه خود
را متمرکز کسانی کنم که تا امروز به دلایل مختلف وارد صحنه
فعالیتهای اجتماعی نشده اند. بخش قابل توجهی از این افراد را
تازه واردین تشکیل میدهند که خوشبختانه تا اندازهای با آنها
در تماس هستم.
اگر این فرهنگ در ما راه یابد که دموکراسی با مشارکت معنا پیدا
میکند، و توجه و واکنش نشان دادن به آنچه پیرامون ما میگذرد،
وظیفه شهروندی همه است، نیم بیشتری از راه طی شده است. مابقی
به حضور در انتخابات و با رای دادن که بیشتر از چند دقیقه طول
نمیکشد خاتمه خواهد یافت.
این دقیقن همانی است که در سال ۲۰۲۰ اتفاق افتاد و از طریق آن،
دموکراسی در کنگره ایرانیان جان گرفت. سرخوردگی هر دو جناح،
کنارهگیری و ریزش تعداد اعضاء به مدت چهارسال، نشان از عدم
درک دموکراسی و بیگانگی ما به آن است. خواه کسانی که با اعلام
نتایج انتخابات خود را شکست خورده و خواه تعداد اندکی که خود
را پیروز پنداشته و برای چهار سال با چنگ و دندان و سرافکندگی
این نهاد را به گروگان گرفته اند.
برای دستیابی به نتایجی متفاوت میبایست گامی متفاوت برداشت.
جلب افراد بر پایه گسترش و ترغیب فرهنگ دموکراسی، ورای
جناحبندی های سیاسی، مناسبترین و ساده ترین گامی است که
میتواند در وضعیت نابسامان کنونی دگرگونی بوجود آورد. این
پدیده جدیدی نیست، ما در سال ۲۰۱۵ از طریق کمپین من هم یک
ایرانی-کانادایی هستم با موفقیت آنرا به اثبات رساندیم.
در ظاهر، آنچه که کامیونیتی را به دو قطب همسو و برانداز تقسیم
کرده، اختلاف در گرایشات سیاسی است. ولی در اصل، بیگانگی و عدم
آشنایی و همچنین رعایت ضوابط دموکراسی است که باعث شده اکثریت
کامیونیتی در حاشیه قرار بگیرند. باید دریافته باشیم که تا
زمانیکه دموکراسی در کنگره ایرانیان حاکمیت پیدا نکند، این
نهاد همیشه در حاکمیت یک گروه تمامیتخواه قرار خواهد داشت.
برای همه آنهاییکه که آخرین خطوط آخرین نوشتار من در سال ۲۰۲۴
را در مقابل خود دارند، تعطیلات پایان سال خوشی را آرزو میکنم
و از این فرصت استفاده کرده و از همه شما عزیزان، با هر نوع
گرایشی، دعوت میکنم که با تماس با من اعلام نمایید که شما هم
قصد دارید در سال آینده برای ترویج اصول و ارزشهای دموکراسی
با یکدیگر همراه شویم. |
گفتگوی تلفنی با سردبیر نشریه شهرما
معنی، حکمت، اسرار، اسرار اسرار
قدردانی از مقاومت در ادامه نشریه
دموکراسی، شفافیت و آزادی بیان
۱۲ سال همکاری با نشریه شهرما، ۶۲۴ مقاله، ۳۷۴۴ ساعت
نبردی که شکست ندارد
نانش دهید و از ایمانش نپرسید
نحوه پیوستن - حق عضویت - انتخابات سالم
بازپسگیری، انحلال، نهاد جدید
برنامه جایگزین - پلان بی
جان گرفتن دموکراسی در سال ۲۰۲۰
گسترش و ترغیب فرهنگ دموکراسی فرای جناحبندی ها
عدم آشنایی و بیگانگی به دموکراسی
دعوت به همکاری |