پپنجشنبه
2 ژانویه 2020
2020
دگر اندیشی کنگره - باهمستان سازی
خطا هایی که از روی جهالت انجام میدهیم را میتوانیم همچو
خیانتی نسبت به کسانی تلقی کنیم که به گونه از نتایج آن لطمه
می بینند. اگر این تفکر را در خود و در جامعه گسترش دهیم شاید
دقت و توجه بیشتری در رفتار ما چه در فعالیت های شخصی و چه در
فعالیت های جمعی بوجود آید. بخصوص که بخشی از ما ایرانیان خارج
نشین انگاری فراموش کرده ایم که کشور، جامعه، خانواده، آشنایان
و انسان های بسیاری را پشت سر گذاشته ایم، که بیش از چهل سال
با فجایع، جنایات و دشواری های ناباورکردنی روبرو هستند. و هر
چه بیشتر میگذرد آتش جهنمی که جمهوری اسلامی برای آنها برپا
کرده شدیدتر میگردد. بخصوص از زمان خیزش اخیر مردم که هزاران
نفر بصورت مستقیم در گیر سختی و شکنجه های روحی و روانی شده
اند که تصورش زندگی را برای ما حرام میکند. وای به حال خانواده
هزاران پوریا و هزاران نفری که هم اکنون در اسارت رژیم
میباشند.

این فقط مجید جوهری و یا رسانه ها که هفته گذشته به صورت مختصر
به آنها پرداختیم، نیستند که با رفتار سهوی و یا عمدی خود
جهالت و یا خیانت میکنند. این نکته را باید در نظر داشته باشیم
که هر حرکت اشتباه که میتواند نتایج منفی به همراه داشته و
قابل جلوگیری باشند را باید یک خیانت آگاهانه به حساب آوریم.
پنجشنبه و جمعه گذشته مصادف با چهلم قربانیان خیزش اخیر مردم
ایران بود، که تعدادشان بصورت رسمی بیش از سیصد نفر اعلام و
بصورت واقعی تر چه بسا بیش از هزاران نفر باشد. در روز
پنجشنبه، سه مراسم و در روز جمعه یک مراسم در تورنتو برگزار
گردید. قابل قدردانی و خوشنودی است که بخشی از ما ایرانیان
آنچه را که در ایران میگذرد از نزدیک دنبال کرده و تا حد
توانمان با هموطنان خود همدل، همصدا و همدردی میکنیم. اگر هم
به نقد آنها میپردازیم از سر دلسوزی و در جهت بهتر کردن
آنهاست، و نه نادیده گرفتن تلاشهای برگزارکنندگان و آنهایی که
زحمت حضور در این مراسم را به خود میدهند.
کلن حضور من در برنامه های اجتماعی نه تنها در رابطه با موضوع
اصلی است، بلکه به عنوان کسی که به نقد فعالیت های کامیونیتی
میپردازد، بخش عمده ای از توجه ام به آنچه و آنطور که میگذرد
متمرکز میگردد. این بار نیز به غیر از مراسمی که در بنیاد پریا
در بعد از ظهر روز پنجشنبه برگزار گردید و با برنامه دیگری
همزمان شده بود، در مابقی آنها حضور داشته، و بصورت مختصر به
نکاتی از هر سه آنها میپردازم.
ایکاش عباس حیدری که معمولن بصورت انفرادی عمل کرده و به
برگزاری چنین تظاهراتی میپردازد، به جنبه خاص تجمعات اخیر که
همدردی با کسانی میبود که عزیزی را از دست داده اند توجه
بیشتری میکرد. متاسفانه اینطور به نظر میامد که
اینبار
نیز فرصتی به دست فعالان سیاسی افتاده که با همان شعار ها،
تابلو و بنر و عکس ها برای برگزاری یک راهپیمائی سیاسی در روز
پنجشنبه از تقاطع یانگ و استیلز به طرف میدان مل لستمن
بپردازند. جای تعجب هم نیست که بیشتر از سی نفر از آن استقبال
نکردند.
در بعد از ظهر پنجشنبه با اینکه میدانستم به خاطر چهلم صد ها
پویا در میدان مل لستمن جمع شده ایم، و با شنیدن ضجه های مادر
بزرگ پویا که از طریق صفحه مانیتور بزرگی مادام در حال پخش و
چشمها پر از اشگ میبود، باز به وجد آمده و در پوست خود
نمیگنجیدم. چون بالاخره اتحاد و همبستگی را در میدان مل لستمن
تورنتو به چشم میدیدم. یازده سازمان سیاسی در فراخوان این
تظاهرات همصدا شده و توافق کرده بودند که از پرچم، عکس و شعار
های همیشگی خود استفاده نکنند. طبق روال همیشگی بابک یزدی
تجهیزات صوتی و تصویری کاملی را تهیه کرده، و شمع های علی
وکیلی دست به دست میچرخیدند. هوا هم به یاری بیش از سیصد نفری
که در این گردهمایی حضور یافتند نبارید. رضا مریدی که در هر سه
برنامه حضور داشت در این مراسم سخنرانی نمود. غیبت پرچم های
کور کننده همیشگی مدت کوتاهی بیش، دوام نیاورد که یکی دو نفر،
که امیدورام از جهالت باشد و نه خیانت، پرچم های شیرو خورشیدی
را بوفور بصورت رایگان در اختیار حضار قرار دادند. یک نفر هم
که انگاری توافق همگانی را فراموش کرده بود، سرود ای ایران را
سر داد که باعث بوجود آمدن تنش هایی شد. در پایان برنامه نیز
پرچم ها، از غلاف خارج و زورآزمائی نشانه ها کلن جو حاکم را
دگرگون کرد.
قصد نداشتم که اصلن از این نکات منفی و ناامید کننده سخنی به
میان آورم، ولی اگر نگوییم، مطرح و توجه نکنیم، مشکلات به خودی
خود رفع نمیشوند. بلکه باید گفت و آنهم با صدای بلند، تا همه
از جمله خود ما بشنویم. جای تاسف است زمانی که آنور دنیا جوان
هایمان از همه چیز حتی جان خود میگذرند، اینور دنیا ما
نمیتوانیم بر منیت خود حتی برای چند ساعت غلبه کنیم.
همانطور که گفتم، آنچه و آنطور که میگذرد برای من پر اهمیت
اند. به دنبال تک تک چهره های کلیدی و سرشناس سیاسی بودم تا
خاطرم راحت گردد که همه گرایشات در این توافق شرکت داشته اند.
جستم، از این و آن پرسیدم، ولی افسوس رضا بنایی، فرد
دوم پر نفوذ سیاسی کامیونیتی را نیافتم.
ایشان را در
برنامه
روز جمعه که با حضور حدود صد و پنجاه نفر در فضای سرپوشیده
آمفی تئاتر سیویک سنتر
نورت یورک برگزار گردید و مدیریتش را به عهده داشت مشاهده
نمودم. مایکل پارسا و رضا مریدی در این برنامه حضور داشته و هر
دو سخنرانی نمودند. یکی دیگر از سخنرانان، عطا هودشتیان، بصورت
مختصر و صریح، حرف دل بسیاری از ما ایرانیان خارج از کشور که
تشنه اتحاد و همبستگی، و کنار گذاردن پرچم، عکس، رهبر و
شعارهای گرایشاتی هستیم را بر زبان آورد. ایشان به لزوم توجه و
اهمیت قائل شدن برای این نکات، در این لحظات حساس را هشدار
داد. با این امید که دعوت کنندگان از چنین شخصیت هایی سخنان
آنان را با گوش دل بشنوند و به اجرا در بیاورند.
در کل شاید بتوان گفت که قدمی هر چقدر لنگان به طرف آنچه که
واقعن به آن نیاز داریم برداشته ایم. حداقل در گوشه و کنار، از
دهان افراد با گرایشات مختلف چنین حرف هایی را میشنویم. باشد
که احساس وظیفه و مسئولیت در ما نسبت به اعمال اجتماعی مان،
بخصوص با تاکید بر اینکه خطاهایی که از سر جهالت صورت میگیرند
خیانتی به دیگران میباشند، بیشتر گردد. دریابیم و به آن ایمان
آوریم که اتحاد، همبستگی و همصدایی ما ایرانیان خارج از کشور
موثرترین کمک به مردم ستمدیده ایران که بزودی شاهد خیزش های
گسترده تر آنها خواهیم بود، است.
مرسوم است که در فرارسیدن سال نو به کرده های سال قبل بنگریم و
به برنامه های خود در سال نو بپردازیم. من نیز به نوبه خود
اولن سال نو را به همه خوانندگان شهرما تبریک گفته، از زحمات
دست اندرکاران آن تشکر نموده، آرزو میکنم که امسال آنچه را که
چهل سال در انتظارش بودیم فرا رسد. امسال "دگراندیشی کنگره" و
"باهمستان سازی" آگاهانه را جهت فعالیت های سال 2020 مد نظر
دارم. بر این باورم که زمان آن رسیده و به اندازه کافی تجربه
های ناموفق داشته ایم که از نو، به تنهاد نهاد پر اهمیتی که
بدون آن نمیتوانیم باهمستان به معنی واقعی داشته باشیم،
بیاندیشیم و بپردازیم.
|