Iran-Canadian Congress Members Association - ICCMA - Weekly Articles

Main Articles Photo Gallery Videos Minutes Media ICC-Pedia
 Finance Protocols Elections By-Law Hambastegi ICC Club

 

مقالات هفتگی -  با تشکر از نشریه شهرما

از رسانه هایی حمایت کنیم که منافع جمعی را در نظر میگیرند. به مشاغلی رجوع کنیم که آگهی های خود را به چنین رسانه هایی میدهند.


416-512-9915

انجام کلیه امور طراحی، چاپ و تابلو

طراحی لوگو - وبسایت

_________________

_________________

اجرا و نصب تابلو های تجاری

کرافیک روی دیوار

گرافیک روی ماشین

شیشه نویسی

تابلو های ساختمانی

____________________

6186 Yonge St.,
North York, ON M2M 3X1


پپنجشنبه 16 ژانویه 2020

کشتار، کشتار، کشتار

شاید که پایان فصل آخر جمهوری اسلامی باشد، و یا آغاز دوره ای که به علت سرعت و نوع اتفاقاتی که روز به روز شاهد آنها هستیم، امکان درک و پی بردن به آنرا غیر ممکن میسازد. در چنین مواقعی یکی از سالم و صالح ترین نحوه های عمل، مشاهده و اتکاء به واقعیات بدون تلاش برای تجزیه تحلیل و نتیجه گیری از آنهاست. که چه در صحت اطلاعات و چه در کافی و کامل بودن آنها اطمینانی نیست.

 چند هفته ای از کشتار بیش از 1500 نفر، مجروح و در بند شدن هزاران نفر دیگر نمیگذرد. در پی آن ترور یک فرمانده نظامی،  و اکنون پرپر شدن 176 انسانی که تنها گناهشان حضور در زمان و مکانی مملو از سئوالات بی جواب است.

کشتار، کشتار کشتار، و ما انسانهایی که در قبال هزینه سنگینی، حداقل دریافتیم که در دوره ای از بشریت به سر میبریم که حتی برای جان انسان ها ارزش های متفاوتی قائلیم. متاسفانه هنوز زمان آن نرسیده و آمادگی آنرا پیدا نکرده ایم که دریابیم کشتن هیچ انسانی تحت عیچ عنوانی، چه به حکم قاضی، دستور یک فرمانده، و اجرای یک مامور، قابل توجیه نیست. تائید هر کشتاری بنوبه خود قتل دیگریست که پی بردن به آن نیاز به ذره ای آدمیت دارد که خصلت نایابیست.

همین چند روز پیش بود که در مقابل کنسولگری آمریکا، جمع شده و علیه جنگ شعار میدادیم. غافل از آنکه جنگی که کانادا را اینروز ها عزا دار کرده است در نوامبر  1979، چند ماهی بعد از انقلاب، با اشغال سفارت آمریکا در تهران آغاز شده است. تا به امروز هم، هر چندگاه، تلنگری همچو ترکشی، شرایط جنگی که بیش از چهل سال با آن درگیر هستیم را به ما یادآوری کرده است. ولی انگار اینبار به ما نزدیکتر و سوزش آن بیشتر است.

هر چقدر فجیع و دردناک، زمانی که واکنش به آن با دریائی از عشق، محبت، صمیمت، توجه و انساندوستی همراه میشود رنگ و بوی دیگری بخود میگیرد. و اینبار در عمل شاهد هستیم که جامعه بزرگتر، از دولتمردان گرفته تا افراد عادی چگونه ما را عضوی از خانواده خود به حساب آورده و به "یک کانادایی، کانادایی، کانادایی است" معنای واقعی میبخشند. با این امید که این تجربه باعث گردد که جویا شویم که چرا به همان میزان، حس تعلق به جامعه ای که در آن زندگی میکنیم در ما شکل نگرفته، و اگر گرفته چرا در رفتار و اعمالمان نشانی از آن دیده نمیشود؟ چرا فعالان اجتماعی جوان ما که بخش عمده ای از زندگی و تحصیلات خود را در این کشور گذرانده اند، آنقدری که به ایران و وقایعش علاقمندند به آنچه که در این کشور قادر به انجامش هستند توجهی ندارند؟

از گردهمایی دو نفره ایمان کمالی سروستانی و همسرش نازگل گرفته، تا گردهمایی بیش از سه هزار نفره به فراخوانی تیرگان، در چند روز اخیر شاهد گردهمایی هایی  بسیاری در تورنتو و شهرهای دیگر کانادا بوده ایم. در مجموع نه تنها امیدوار کننده و باعث افتخار است، بلکه در خود نکاتی نهفته دارند که با توجه به آنها میتوانیم بسیار بیاموزیم.

تجمع بیش از 3000 نفر از ایرانیان در یک محل، زیر سقف بزرگترین سالن دانشگاه تورنتو با ظرفیت 1700 نفر، و سالن های مجاور و صف انتطار برای ورود، در رابطه با واقعه ای غیر از کنسرت هنرمندان تا به حال در تورنتو ندیده ایم. آمفی تئاتر چهارصد نفره سیویک سنتر نورت یورک را نیز تا به حال با بیش از 500 ایرانی و بیش از دویست نفری که در خارج از سالن در انتظار بودند را شاهد نبوده ایم. و آنهم در حالیکه همزمان در فضای آزاد و سرد میدان مل لستمن  بیش از دو هزار نفر، همگی در رابطه با یک واقعه و دردی مشترک جمع شده بودند. تدارک و تشکیل چنین تجمع هایی، آنهم در کوتاه ترین زمان، نشان از توانایی هائیست که اگر به مقابله با یکدیگر بکار گرفته نشوند و دست به دست هم دهند میتوانند معجزه بیافرینند.

با تشکر از تیرگان که نه تنها یکبار دیگر باعث افتخار ما ایرانیان در چنین لحظات حساس در جامعه کانادایی شد، بلکه این امکان را بوجود آورد که بتوانیم در کنار هم، همدلی و همبستگی را برای مدتی هر چقدر کوتاه تجربه کنیم. اما ایکاش ما که سی دقیقه تاخیر را با متانت تحمل کرده بودیم، با آن خانمی که خارج از برنامه بر روی صحنه رفت، به گونه ای دیگر برخورد میکردیم. قبل از اینکه با کف زدن های خود مانع آن گردیم که سخنانش به گوشمان رسد، به او اجازه میدادیم که حرفش را بزند که حداقل متوجه گردیم که کیست، دردش  چیست، و از چه میگوید. اگر این فرد یکی از بستگان قربانیان میبود، آیا باز هم مانع او شده و اینچنین برخورد میکردیم؟ آیا لازم است که حتمن کسی را از دست داده باشیم تا کاسه صبر و تحملمان با مشاهده آنچه پیرامونمان میگذرد لبریز گردد؟ با علی احساسی و مایکل پارسا گریستیم، چه اشکالی وجود داشت که سنگ صبور بیگانه ای باشیم و لحظاتی هم با فریاد او همصدایی کنیم؟ اگر در چنین لحظات و چنین حال و احوالی از آن عاجز باشیم، چه باید اتفاق بیافتد که بنی آدم اعضای یکدیگرند را تجربه کنیم؟

نحوه برخورد هییت مدیره کنگره در برنامه ریزی و برگزاری مراسم خود، که نشانی از عدم تجربه میباشد نیز قابل تعمق است. در ابتدا هییت مدیره در نظر داشت که این مراسم را در سالنی با ظرفیت کمتر از صد نفر برگزار کند. همزمانی و همجواری دو مراسم در رابطه با یک موضوع، که یکی در داخل سالن و دیگری در فضای باز میدان مل لستمن برگزار گردید، حضور و سخنرانی مجید جوهری در برنامه کنگره، و رضا مریدی، علی احساسی و مایکل پارسا در مراسم دیگر، تصویر روشنی از دو قطبی شدن کامیونیتی است. متاسفانه این نشان دهنده وضعیت نهادیست که نه تنها میبایست در مرکز همه تجمعات قرار داشته، بلکه باعث بوجود آمدن ارتباط، هماهنگی و همبستگی آنها گردد.

جای تاسف دارد که چنین حوادث انسانی ناگوار نیز، نمیتوانند شکاف ها را از میان برداشته و حداقل برای مدت کوتاهی یکپارچگی را در کامیونیتی بوجود آورند. همسویی و مدارایی با جمهوری اسلامی، جبهه گیری و منزوی شدن کنگره ایرانیان، حتی در  برخورد با چنین وقایعی، بسیار مشخص و محسوس است. در مقابل، آنهاییکه سیاسی میاندیشند و در مخالفت با جمهوری اسلامی به یک گونه عمل میکنند، حتی اگر در این مواقع پرچم ها را کنار گذاشته، از شعار های تند پرهیز میکنند، باز آمادگی آنرا ندارند که در تجمعات دیگران حضور داشته باشند. ایکاش ما وسطی ها، که به سادگی با کف زدن ها همراه میشویم، اکثریت را در گردهمایی های هر دو جناح تشکیل میدهیم، هویت را در پرچم، سرود و شعار نمیبینیم، و قبل از واژگونی به فکر جایگزینی نیستیم، به خود میامدیم، و به توانایی های خود پی مببردیم.

آشنایی جامعه بزرگتر با قربانیان فاجعه اخیر که نمونه ای از مجموعه ایرانیان در کانادا میباشند، در تغییر تصویری که از ما دارند بسیار موثر میباشد. بخصوص که اخیرن درگیری های سیاسی علنی ما، در رابطه با آنچه در ایران اتفاق میافتد تصویر زشتی از کامیونیتی در اذهان عمومی بوجود آورده اند. ایکاش که انتخابات کنگره زودتر صورت میگرفت و به روند کنونی خاتمه داده میشد. و یا ایکاش اصلن چنین نهادی وجود نداشت که مسبب اصلی اختلافات باشد. و ایکاش که با ایکاش گفتن ها میتوانستیم تغییر و تحولی در خود و دیگران بوجود آوریم. 



 

www.hambastegi.ca  647-838-0968   facebook/hambastegi.hemayat       Let's talk ICC   
  
www.kikist.ca       No Deportations To Iran       www.fordemocracy.ca       @ facebook/fordemocracycanada

Last Edited 16/01/2020 - For all comments on this site info@signandprint.ca