پپنجشنبه
12
مارچ 2020
"آه
دل حامد ها"!
" خانم سوده قاسمی! پرزیدنتِ کنگرهی ایرانیان کانادا
نامهی شما را در شصتمین روز جنایت به نخستوزیر جاستین ترودو
خواندم و چند سوال از شما دارم.
یک. چرا از نام بردن سپاه پاسداران در نامههای خود میترسید؟
منظورتان از نیروهای نظامی در نامه چیست؟ آیا غیر از این است
که سپاه پاسداران این جنایت را مرتکب شده است؟ چرا سعی میکنید
با بازی با کلمات عامل جنایت را مخفی کنید؟ یا نگرانید در لیست
گروههای تروریستی قرار بگیرند؟
دو. از اینکه مرتب کلمهی "تراژدی" را به جای "جنایت" به کار
میبرید من هم طبع لطیفی پیدا کردم. بعید میدانم ارزش کلمات
را بشناسید اما چرا چنین میکنید؟ چرا سعی بر نرمال کردن جنایت
دارید؟ آیا معنای خاک و خون را در سحرگاه تهران میدانید؟

سه. منظورتان از تنشها در منطقه در پاراگراف آخر چیست؟ کدام
تنشها؟ چرا مردم را از جنگ میترسانید اگر آغازکنندهاش
جمهوری اسلامی ایران نیست؟ چند سرباز امریکایی در آن شب کشته
شد؟ و چند کودک در عوض آن؟ چرا آسمان را باز نگهداشتند؟ چرا
دوبار شلیک کردند؟ شاید شما جواب این سوالات را بدانید و اگر
نمیدانید بپرسید. اگر نمیدانید نامهی دادخواهیِ ما
خانوادهها را بپراکنید تا جواب معلوم شود.
چهار. مرتب در نامههای خود جواد ظریف را فراموش میکنید. عمد
شما در اشاره نکردن به دیدار مونیخ چیست؟ چرا نمیپرسید از این
دیدار چه حاصل آمد؟ چرا نمیگویید به وزیرخارجهی دروغگوی
ایران توجهی نکند و پیگیر حقیقت باشد؟
انتظار پاسخی از شما نیست و روی سخنم با ایرانیانِ تورنتو و
کاناداست. از شما تقاضامندم در انتخابات سوم می شرکت کنید و به
کسانی رای دهید که در کنگره ایرانیان کانادا به دنبال حقوق
ایرانیان کانادا باشند به دنبال حقوق مسافران بیپناه این
هواپیما. این مضحکه باید تمام شود. تمام."
شرم، حجب، حیا و حساسیت موقعیت خاص، اجازه ندادند که قبل از
بازنویس
نامه
سرگشاده حامد اسماعیلیون، یکی از افراد خانواده قربانیان فاجعه
پرواز 752 به سوده قاسمی رئیس کنگره ایرانیان، کلمه ای به
عنوان مقدمه و توضیح اضافه کنم. ترجیح دادم به نشانه احترام،
گله نامه ای که بیش از 300 بار به اشتراک گذاشته شده، حدود
4000 لایک خورده، و حدود 300 کامنت را به همراه دارد، اول
بصورت کامل عنوان کنم، سپس با احتیاط و قلمی لرزان از دل
بگویم.
اگر حامد عزیز، در مطلب مورخ
دوم
مارچ،
کنگره را مخاطب قرار نداده بود و نمیپرسید که "کنگرهی
ایرانیان کانادا این روزها کجاست؟" اصلن به خودم اجازه نمیدادم
که از خانواده قربانیان نیز در رابطه با مقابله با نفوذ و حضور
جمهوری اسلامی در کانادا، در
ویدئو
دوم
کمپین انتخاباتی خود، طلب کمک نمایم. نامه سرگشاده به سوده
قاسمی، استقبال و دعوت از حامد عزیز جهت نامزدی در انتخابات
کنگره توسط بسیاری از آنهائیکه از زمان وقوع آن فاجعه تلخ همدل
و همره ایشان شده اند، میتواند نشان از رسالتی باشد که بالهای
خود را بسوی ایشان، جهت رساندن فریاد و آه دل حامد ها به گوش
جهانیان، گشوده اند. و شاید هم، نه تنها با هدف شکست مفتضحانه
رژیم در انتخابات، بلکه برای بیشترین عدالتخواهی از طریق بوجود
آوردن اتحاد، همبستگی، همصدائی و بازگرداندن صمیمت، خلوص،
اعتماد و صداقت از میان رفته در کامیونیتی، باشد.
از دسامبر گذشته، وقایع، یکی بعد از دیگری ما را آنچنان متعجب
میسازند که هر بار با خود میگویئم که از این بدتر نمیتواند
شود. اما اینبار انگاری باید بگوییم ایکاش اینچنین شود.
محاکمه فاجعه پرواز
MH17
مالزی که در سال 2014 آنهم توسط موشک صورت گرفت، چند روز پیش
در لاهه آغاز گردید. حامد با
مقایسه
این دو فاجعه از خودش میپرسد، "پنج سال و نیم؟ آن هم با وجود
شروع سریع تحقیقات؟ بر سر ما چه خواهد آمد؟". ایکاش حامد عزیز
میتوانست آنچه را من از درون میشنوم، بشنود، حتی اگر رویایی
بیش نباشد. آیا ممکن است که پروازی شوم به پروازی مبدل گردد که
دل هایمان را به هم نزدیک کند، ما را در جامعه ای دموکراتیک و
آزاد در مسیر عدالتخواهی قرار دهد؟ مسیری که هر قدمش
عدالتخواهی را در ما نهادینه کند و سرانجامش دادخواهی از رژیمی
باشد که در چهل و یک سال گذشته هر روز فاجعه ای را بدون مجازات
ببار آورده است. حضور ما در کانادا، پروازی که بیشترین
قربانیانش ایرانی و کانادایی میباشند، موردی که کمتر میتوان در
باره اش اختلاف نظر داشت، قلمی که قصد ایستادن ندارد، حامدی که
انگاری به رسالت خود پی برده است، و بالاخر نهادی که برای
بوجود آوردن همبستگی برپا شده است، اگر دست به دست هم دهند
مطمئنن معجزه ای خواهند آفرید.
هفته گذشته، تحت عنوان " شکست مفتضحانه رژیم مد نظر است!"
دومین ویدئو انتخاباتی خود را منتشر کردم که متن آنرا بصورت
کامل بازنویس میکنم:
"با این باور که هیچ انسانی تا زمانی که کارد به استخوانش
نرسد، چمدان های خود را نمیبندد، خانواده، دوست، آشنا، کار،
زندگی و یک عمر خاطرات را پشت سر نمیگذارد و ترک وطن نمیکند،
در سال 2015 در مقابل براندازان ایستادیم. نه در مخالفت با
گرایشات سیاسی آنها، که اکثر ما مهاجرین، سالیان دراز است که
از جمهوری اسلامی قطع امید کرده ایم.
در مقابل آنها ایستادیم که کنگره را نهادی برای بوجود آوردن
همصدایی، همدلی، اتحاد و همبستگی مبدل سازیم.
پنج سال بعد، از آنها و همه آنهایی که مقابله با نفوذ و حضور
رژیم در کانادا را یکی از وظایف و اولویت های خود میدانند،
دعوت به شرکت فعالانه در انتخابات سوم می میکنم تا به خواسته
خود جامه عمل بپوشانیم.
در درجه اول از کاندیداهای انصرافی انتخابات 2018، شاکیان
پرونده علیه هییت مدیره و فعالان جدی این نهاد، شهرام تابع
محمدی، مهردخت هادی، بابک پیامی، محبوب بلندی، رضا سپهر
اصفهانی، شایان معین، کامنوش شهابی، و ارسلان کهنموئی پور،
دعوت میکنم، که جای خود را در صف اول مبارزه خالی نکنند.
پیام اخوان، کاوه شهروز، مهراد حریری، مهرداد آرین نژاد، سعید
حریری، امیر خدیر، نیما مشعوف، منوهر میثاقی را فرا میخوانم که
یکبار دیگر در مدیریت و سازندگی کامیونیتی ما را یار و رهنما
باشند.
به رضا مریدی و رضا بنائی که به توان رهبری و پایبندی به عهد
آنها، شکی ندارم چشم امید دوخته ام.
از رقبای دیروز، آویده مطمئن فر، سویل ساحل گزین، فاطمه منصوری
فر، و علی نیکجو دعوت میکنم که امروز نه در مقابل رقیب، بلکه
در مقابل دشمن مشترک، قدم برداریم.
اینبار، روی فعالان همیشه در صحنه، بابک یزدی، بابک آزاد، یدی
محمودی، ایرج رضائی، مهران مجبوبی، سلمان سیما، بصورت جدی
حساب میکنم.
و بالاخره با سری افکنده و خجل، طلب کمک از کسانی میکنم که
شهامت بردن نامشان را ندارم. صد لعنت بر آنهاییکه ما را در
موقعیتی قرار داده اند که به جای همدلی، همدردی و حمایت از
خانواده های قربانیان پرواز 752، برای رهائی کنگره ایرانیان از
تسلط اشغالگران همسو با منافع رژیم، مجبور هستیم که در این
موقعیت دردناک، از آنها هم بخواهیم که در صحنه باشند.
پیروزی چشمگیر کافی نیست. برای جبران کوتاهی های دولتمردان
کانادا، باید به دنبال شکست مفتضحانه رژیم در صحنه مبارزات
انتخاباتی کنگره، و حضور اکثریتی در فعالیت های جامعه بزرگتر
باشیم.
تا دولتمردان و اختلاسگران در ایران بدانند که آمریکای شمالی
بهشت امنی برای آنها نیست و هرگز نخواهد شد."
حضور شخصیتی همچو حامد اسماعیلیون، میتواند دینامیسم انتخابات
امسال کنگره را زیر و رو کند. حضور ایشان به تنهائی از هر
کمپینی در بوجود آوردن همبستگی، کارائی بیشتری خواهد داشت. اما
آیا درست است که در چنین موقعیتی چنین انتظاری را از ایشان
داشته باشیم؟
|