پپنجشنبه
02
آپریل 2020
حقیقت، باوری بیش نیست!
اکثر ادیان
از آخرت وغایبی که برای فرجام انسان و جهان، جزا و عدالت ظهور
خواهد کرد، گفته اند. بسیاری از ما دیگر به مذهب اعتقادی
نداریم و اینگونه باور ها را توهمات و خرافات میدانیم.
مگر نه اینکه
حقیقت هر چه باشد باوری بیش نیست؟ علمی، فلسفی، عرفانی، مذهبی،
بشردوستانه و هر نوع دیگرش باز به نحوه برخورد تک تک ما مربوط
میگردد. تصور اینکه حتی دو نفر به این جهان و هر چه دروست به
یک نحو مینگرند نیز باور دیگریست که شاید لازم باشد به آن نیز
به همان نحو نگریست که به دیگر باور ها مینگریم.

آنچه را که
امروز جهان را تحت تاثیر خود قرار داده است را چگونه تعبیر
میکنیم؟ موجود کوچکی که به چشم نمیاید ناگهان آنچنان جهان را
تحت تاثیر قرار داده که تا چند ماه پیش تصورش هم برایمان امکان
پذیر نبود.
فرقی برای
احدی قائل نیست، بزرگ و کوچک، زن و مرد، غنی و فقیر، نمیشناسد.
با یک چشم، و شاید بهتر بگویئم که با چشمهای بسته، منزوی
میسازد، با درد و در تنهایی جان میگیرد، در عزا مینشاند و در
خاموشی به خاک میسپارد. بیشک اگر کمتر تحت تاثیر اخبار و
اطلاعات نامحدودی که ذهن ما را بیشتر از هر زمان دیگر به خود
مشغول کرده، قرار نمیگرفتیم، چه بسا که ما نیز به این مهمان
ناخوانده، آنچه دیروز و امروز بر بشریت رفته ومیرود، پیام و
سرانجامی که میتواند برای ما باشد، به گونه ای دیگر
میاندیشیدیم.
حدود بیست
سال پیش در دل راز و نیازی کردم، و با خود گفتم که هر آنچه را
که لازم بوده تجربه کرده و آموخته ام، وابستگی به این جهان
خاکی نداشته و آمادگی تجربه مرحله بعدی، البته اگر وجود داشته
باشد، را دارم. ندایی از درون برآمد و شنیدم که میگفت، اگر به
آنچه میگوئی ایمان داری، از این به بعد خود را به عالم بسپار،
هیچکاری را برای نتیجه اش انجام مده، و طوری عمل کن که هر نفس
و هر قدمت انگاری اولین و آخرین است.
در سال 2012
ناخواسته در گیر فعالیت در حمایت از پناهجویان ایرانی شدیم.
یکی بعد از دیگری، موفق شدیم از دیپورت حدود سی پناهجو، که یک
مورد آن به جوان سیاهپوست گامبیائی مربوط میشد، به سادگی
جلوگیری نمائیم. این پیروزی ها را بیشتر حاصل شرایط نامناسب
حقوق بشری در ایران، مخالفت های سرسختانه دولت کانسرواتیو با
جمهوری اسلامی، و بخصوص امکان فعالیت های بشردوستانه و نتیجه
بخش در یک جامعه دموکراتیک میدانستیم. از آنجائیکه نمیخواستیم
این حرکت روزی با کناره گیری ما متوقف گردد به کنگره ایرانیان
رو آوردیم تا حمایت از پناهجویان از وظایف جمعی کامیونیتی
گردد. به هیچ عنوان تصور آنرا نمیکردیم که با مشکلاتی روبرو
گردیم که مسیر فعالیت هایمان را تغییر دهند، باورهایمان را
دگرگون سازند، ما را از یکدیگر دور ساخته، در ستیز با یکدیگر
قرار داده، و به کند کاوی بگمارد که هر روز بیشتر در آن فرو
رویم.
برخورد ما با
آنچه واقعیات مینامیم جز با ذهن محدود و شرطی شده مان امکان
دیگری ندارد. زمانی که از خدا میگوئیم و میشنویم، اگر به آن
باوری داشته باشیم، آنرا شبیه شناخته های خود تصور میکنیم.
زمانی که از آخرت برایمان میگویند، چون با آن آشنائی نداشته و
کسی آنرا تجربه نکرده است، مشکل میتوانیم آنرا باور کنیم.
زمانی آتش،
زمانی دیگر صنعت چاپ، زمانی هم قطار، و امروز صنعت ارتباطات
است که سرنوشت بشری را تغییر و جهان را مبدل به دهکده کوچکی
کرده است. به ناگاه، در سطح جهانی، خود را در موقعیتی میبابیم
که حتی اگر زیر یک سقف مجبور به انزوا نباشیم، حداقل میبایست
در خارج از خانه تا جای امکان از یکدیگر فاصله بگیریم. دیروز
تحمل چند دقیقه تاخیر، کوچکترین تغییر در برنامه های روزانه، و
حتی چند لحظه تنهایی برای به خود اندیشی، غیر ممکن و غیر قابل
تحمل مینمود. امروز به ناگاه عقربه های ساعت کند و برای عده ای
که هر روز تعدادشان افزونی مییابد، و نفر بعدی میتواند یکی از
ما باشد، تا ابد میایستد، و در میابیم که غیر ممکن دیروز
بسادگی امکان پذیر میبود. وحشت از مهمان ناشناخته امروزی از
یادمان برده که هر روز جاده ها 3700 قربانی میگیرند و چون ما و
عزیزانمان یکی از آن ارقام نیستیم، و چون خود از فقر بدوریم،
جان دادن روزانه 25000 انسان از گرسنگی برایمان عادی مینمایند.
اگر هم به
عدالت باوری نداشته باشیم، باید بپذیریم راهی را که بشر خواسته
و ناخواسته رفته و میرود، آخرتی را میطلبد که خشک و تر در آن
خواهند سوخت. مگراینکه بلای امروز آنقدر تاثیر گذار گردد که
تعداد بیشتری از ما پیام را دریابیم، بیدار شویم و داوطلبانه
بخواهیم نقش غایب حاضر را ایفاء کرده، فرجام، و عدالت خواهی را
از همین امروز آغاز کنیم. بدون آنکه انبوه مشکلات و یا عدم
نتایج دلخواه در کوتاه مدت دلسردمان کنند، باورهایمان آنقدر در
ما تقویت یابند که به حقیقتی برای دیگران مبدل گردند.
شاید که شما
هم زمانی که میخواهید بهتر ببینید، چشمهایتان را میبندید،
زمانی که قصد تعمق دارید، ذهنتان بی اختیار از اندیشه ها تهی
میگردد، و در حیرتی فرو میروید که قبل از آنکه به حرفی بر
زبان، و یا پنداری در ذهن آلوده گردد، با چشم و گوش دل، دیده و
شنیده شود. باشد که حاصل فاصله گیری اجتماعی، انزوا و تنهائی
اجباری، که اینروز ها شاهد آن هستیم، درون نگری، خوداندیشی،
مراقبه و اشراق را نیز به همراه داشته باشد. باشد که فاصله
گیری از هر آنچه دیگریست ما را به خود نزدیک سازد، حجاب ها را
از میان بردارد، آنی و آنطور که هستیم را پذیرفته و باعث بوجود
آمدن رابطه های انسانی با هر چه که من نیست گردد.
وضعیت کنونی
ایجاب میکند که این باور را در خود تقویت کنیم که چه بسا این
آخرین پندار، گفتار و کردار ما باشد. در چنین حالت، به چه
میاندیشیدیم، آخرین کلمه ای که بر زبان میاوریم چه خواهد بود،
و اگر توانی در ما باقیمانده بود چه میکردیم؟ اگر تصور لحظه
آخر برای ما ناممکن بنماید، همدردی، همدلی و یگانگی با صد ها
انسان که در همین لحظه در این موقعیت قرار دارند، بیشک صدق و
خلوصی را در ما بوجود میاورند که بر باورهایمان، یعنی حقیقت از
یاد رفته ای که همیشه با ماست تاثیر بگذارند.
سیر، سفریست
درونی که غیر از خود و خدا کسی از آن نمیداند. در سلوک و یا
رفتار های اجتماعی میباشد که میتوانیم به تغییر و تحولات جمعی
که حاصل تاثیر گیری های فردی میباشند پی ببریم. با این امید که
استاد کرونای عزیز در آموزش هایی که به فراخور آمادگی برای هر
کدام از ما دارد بتواند در نحوه نگرش ما نسبت به یکدیگر و
کامیونیتی تاثیر گذار باشد.
چشم به
فعالیت های اعضاء کنگره، کمپین های انتخاباتی کاندیدا ها، مجمع
عمومی و انتخابات آتی بدوزیم تا تغییرات حاصله از تجربه تلخ و
شیرین کرونا را ملاحظه کنیم. البته که در این ایام حساس نیز
کنگره میتوانست نقش مهمتری را در اطلاع رسانی، همیاری، نزدیک
کردن افراد به یکدیگر، رفع کدورت ها، و فراهم کردن شرایط برای
آغازی نو ایفاء کند. و یا اینکه اعضاء از خود تمایل و خوش نیتی
نشان دهند، و یا مهمتر از همه، کاندیدا ها که با علم بر مشکلات
کنونی کنگره قصد دارند آستین ها را بالا زده به رفع کاستی ها
بپردازند، استقلال فکری،
ابتکار عمل، صاحب نظری، آشنائی با کامیونیتی و این نهاد، خود
را در محک آزمایش قرار دهند.
کمپین
انتخاباتی مهدی شمس - 2020
|