Iran-Canadian Congress Members Association - ICCMA - Weekly Articles

Main Articles Photo Gallery Videos Minutes Media ICC-Pedia
 Finance Protocols Elections By-Law Hambastegi ICC Club

 

مقالات هفتگی -  با تشکر از نشریه شهرما

از رسانه هایی حمایت کنیم که منافع جمعی را در نظر میگیرند. به مشاغلی رجوع کنیم که آگهی های خود را به چنین رسانه هایی میدهند.


416-512-9915

انجام کلیه امور طراحی، چاپ و تابلو

طراحی لوگو - وبسایت

_________________

_________________

اجرا و نصب تابلو های تجاری

کرافیک روی دیوار

گرافیک روی ماشین

شیشه نویسی

تابلو های ساختمانی

____________________

6186 Yonge St.,
North York, ON M2M 3X1


پپنجشنبه 30 ژانویه 2020

ما وسطی ها

در سال 2015 برای اولین بار در جهت بررسی باورهای سیاسی-اجتماعی در کامیونیتی از اصطلاح جناح راست برای نامیدن گرایشات مخالفین قسمت خورده جمهوری اسلامی استفاده نمودیم. در آنزمان گرایشات مدارایی و حمایتی از رژیم، هنوز بصورت آشکار و متشکل خود را نشان نداده بود. با اعلام تمایل بازگشایی سفارت توسط دولت لیبرال و برپایی مراسم عاشورا برای اولین بار در تورنتو، جنب و جوشی در این رابطه آغاز شد که در نهایت به شکل گیری جناح چپ  و وضعیت کنونی مبدل شد.  

از همان ابتدا ایراداتی به این نحوه نامگذاری که تطابقی با واژه های سیاسی-تاریخی راست و چپ نداشت وارد شد که بالاخر به براندازان و همسویان با منافع جمهوری اسلامی تغییر، و مورد توافق نسبی تحلیگران و فعالان اجتماعی قرار گرفت.

بطور کلی نیز، آنهائیکه فعالیت های اجتماعی شان تحت تاثیر گرایشات سیاسی شان در رابطه با ایران نبود، و یا اینکه موضع رادیکالی نسبت به این موضوع نداشتند را میانه و یا فراجناحی نامیدیم.

از طرفی، خیزش مردم ایران و عکس العمل تند رژیم در برخورد با آنها، و از طرف دیگر، فعالیت های چهار سال اخیر هییت مدیره های کنگره ایرانیان در جهت همسوئی با منافع رژیم، تغییراتی را بوجود آورده و به گونه ای کامیونیتی را دو قطبی کرده اند. باور به ابقاء و عدم ابقائ رژیم معیار اصلی تقسیم بندی شده، و جناح میانی معنای خود را از دست داده است.

دو قطبی شدن و فعالیت های سازمان یافته سیاسی دو گروه که در مجموع تعدادشان بیش از هزار، الی هزار و پانصد نفر نمیشود، فعالیت های دیگر کامیونیتی را تحت الشعاع قرار داده و توهماتی را در اذهان عمومی بوجود آورده اند. بطوریکه تقسیم بندی، تعریف و نامگذاری مجددی را الزامی میدارند.

به نظر میاید که واژه "این وری ها"، برای مخاطب قرار دادن کسانی که از جمهوری اسلامی قطع امید کرده اند، و بیشتر شامل کسانی میشود که با فرهنگ کانادایی خو گرفته و خود را در اینجا مهمان نمی انگارند، روابطشان با ایران از لحاظ خانواده و رفت و آمد سست شده اند، و علنن خود را مخالف جمهوری اسلامی اعلام میکنند، مناسب تر باشد. براندازان بخش کوچکی از اینوری ها میباشند.

در مقابل، "آن وری ها"، که هنوز به ابقاء و اصلاح رژیم باور داشته و شامل کسانی میگردد که اخیرن به کانادا مهاجرت کرده، بیشتر از متولدین بعد از انقلاب میباشند، با جمهوری اسلامی و فرهنگ آن مشکل اساسی نداشته، روابط خانوادگی و رفت و آمد به ایران را حفظ کرده اند. عاملان، هواداران و همسویان با منافع جمهوری اسلامی بخش کوچکی از این جناح را تشکیل میدهند.

این تعریف و تقسیم بندی کم و بیش همه افراد کامیونیتی را در برگرفته و مانع آن میگردد که گرایشات سیاسی رادیکال، بزرگتر از آنی که هستند خود را بنمایانند.

در این میان فعالان اجتماعی وجود دارند که وضعیت کنونی را شکل گیری طبیعی و اتفاقی دانسته و آنرا درجهت منافع کامیونیتی و جامعه بزرگتر نمیدانند. شکل گیری کامیونیتی، شکل گیری شهرها در زمان قدیم، بدون مدیریت شهرسازی، برنامه ریزی، و اراده آگاهانه جمعی را به یاد میاورند. تمرکز توجه و فعالیت ها پیرامون مسائل سیاسی در رابطه با آنچه در ایران میگذرد نیز ناشی از این کاستی ها میباشد.

مشکل میتوان فعال اجتماعی را یافت که آگاهانه باهمستان سازی را در فعالیت هایش مد نظر داشته، و یا به گونه ای برای روش، بیشتر از عمل ارزش قائل باشد. گرچه در بسیاری از آنهائیکه خود را فراجناحی، بدون داشتن تعریف و تصویر مشخصی از آن میدانند، این تمایل مشاهده میشود. باید این اصل را در نظر داشته باشیم که اگر فراجناحی ها خود مبدل به جناحی گردند و جناحی بیاندیشند و عمل کنند، استفاده از این واژه برای آنها دیگر مصداق نخواهد داشت. در این رابطه شاید لازم باشد "وسطی ها" تعریف، تفهیم و در بوجود آوردنش تلاش شود.

بخصوص که انتخابات کنگره ایرانیان نزدیک است و روش شکل گیری آن چه بسا مهمتر از شکل گیری آن است، مگر اینکه هدف اخراج، جایگزینی گروهی توسط گروه دیگر باشد. از دو گروه رادیکال انتظاری غیر از این نمیتوان داشت، ولی شاید لازم باشد که ما وسطی ها اندیشیدن و عمل نمودن به گونه ای دیگر را از هم اکنون آغاز کنیم. با این امید که اگر این نحوه تفکر امروز کمرنگ مینماید، از آنجهت که آرزوی بیشتر افراد است، بسادگی همه گیر شود.   

همانطور که در مقاله هفته پیش عنوان کردم، چه بسا که علت برخوردهای تندی که در سوشیال مدیا اخیرن شاهد هستیم، از بی عدالتی ها وعجز در دادخواهیست. زمانی که فردی ناشنیده باقی بماند، صدایش به فریاد مبدل، و در بعضی موارد اعمالش فاجعه انگیز خواهند شد. البته ناگفته نماند که عده ای هم هستند که هر فرصتی را برای کسب منافع و یا پیشبرد اهداف خویش غنیمت میشمارند. تشخیص یکی از دیگری کار سهلی نبوده و نیاز به زمان دارد تا که دریابیم کی کیست. برای به دست آوردن چنین شناختی نیز، تلاشی باید صورت بگیرد، وگرنه هیچ نقابی خود به خود کنار نمیرود.

پاکسازی صفحات فیسبوکی از طریق حذف مطالب، کامنت، دوستان و کاربران، چه در صفحات شخصی و چه در صفحات عمومی به انداز کافی قابل اهمیت میباشند که نادیده گرفته نشوند. اولن جای تاسف است که فیسبوک از کلمه "دوست" در نامیدن کسانی استفاده کرده، که بدون آنکه شناختی از هم داشته باشند به یک کشمکش مجازی میپردازند. اگر پاکسازی در صفحه شخصی با حذف یک دوست، حتی مجازی، صورت بگیرد باید پذیرفت که به حرمت این کلمه بی احترامی شده است. اگر پاکسازی در یک صفحه عمومی با خصومت باشد و به خصومت بیشتر بیانجامد، ایکاش که اصلن ارتباطی برقرار نمیشد.

انتظاری هم غیر از این نمیتوان از سوشیال مدیا داشت. اگر مشکلی وجود دارد، میبایست آنرا در خود ریشه یابی کرد که با فرهنگ این رسانه جدید آشنائی نداشته و یا اینکه چنین فرهنگی هنوز آنطور که باید شکل نگرفته است. همانطور که نمیتوان انتظار داشت که در هر اختلافی نیروهای انتظامی مداخله کنند، و یا اینکه در جهت اجرای قانون، هر بی قانونی به دادگاه کشیده شود، فرهنگ سازی، بوجود آوردن محیطی امن را نمیتوان و نباید فقط به مدیران اجرائی رسانه های مجازی واگذار نمود.

چرا کار باید به جایی رسد که نیاز به پاکسازی از طریق حذف صورت بگیرد؟ چرا به جای حذف نباید به فکر راه حل های دیگری همچو بوجود آوردن صفحاتی با مدیریت جمعی بود که فرد کمتر بتواند نسبت به آنها احساس مالکیت و رفتار مستبدانه داشته باشد؟ چرا گفتگو های جمعی باید در صفحات شخصی صورت بگیرند که حرمت دوست، و آنچه  که میبایست شخصی و خصوصی در نظر گرفته شوند، پایمال گردند؟

در بوجود آوردن اتحاد و همبستگی در کامیونیتی ناکام مانده ایم. در مبدل ساختن کنگره ایرانیان به نهادی فراگیر درمانده ایم. شاید تلاش برای بوجود آوردن یک صفحه گفتگوی همه گیر، تکلیف اول مناسبی برای تمرین دموکراسی، بنا بر پنج اصل، قانومندی، شفافیت، جوابگوئی، مشارکت و تفاهم،  با کمترین هزینه باشد. بخصوص برای ما وسطی ها، که بدون آنکه هنوز چنین فلسفه ای برایمان روشن شده باشد، جوانه زدنش را در درون حس میکنیم. باشد که با برداشتن اولین قدم مشترک، بیافرینیم، بیاموزیم و آموزش دهیم. و به فرهنگ سازی ابزاری بپردازیم که هنوز آنطور که باید به عظمت، اهمیت، و امکانات آن پی نبرده ایم. ایکاش درمیافتیم که همانطور که صنعت چاپ بشریت را از ظلمات رهانید و متفکر ساخت، سوشیال مدیا بشریت را با تفکر جمعی و در نهایت با آگاهی جمعی مرتبط بسازد.

 


 

www.hambastegi.ca  647-838-0968   facebook/hambastegi.hemayat       Let's talk ICC   
  
www.kikist.ca       No Deportations To Iran       www.fordemocracy.ca       @ facebook/fordemocracycanada

Last Edited 09/02/2020 - For all comments on this site info@signandprint.ca