پنجشنبه 13فوریه 2020
عوامفریبی و ساده لوحی
نمیدانم بیشتر از کدام بنالم. از آنی که
عوام فریبی میکند و یا آنی که ساده لوحی اش عامل گسترش
فرهنگ عوامفریبی است. از آن بد تر، حالتیست که خود عوامفریب
طعمه کسانی قرار میگردد که از ساده لوحی او سوء استفاده
میکنند. طبق روال همیشگی سعی دارم که از جنبه های فلسفی و
تئوری کاسته و به مواردی بپردازم که هر روزه اکثر ما با آنها
در گیر هستیم. سوشیال مدیا، یا بهتر بگوییم دانشگاه و
آزمایشگاه انسان شناسی، این امکان را در اختیار ما گذاشته است
که با کمی توجه، از طریق تصاویر مجازی خود و دیگران، به ماهییت
درونی افراد پی ببریم. عرف رسانه های حقیقی ایجاب میکند که
محدودیت هایی را در نام بردن افراد و صراحت گوئی رعایت کنیم.
از آن نظر که در رسانه های مجازی آزادی و امکانات فنی بیشتری
وجود دارند، با در اختیار گذاردن لینک های مربوط به موضوعات
مختلف، میتوان مستند و صریح تر سخن گفت.

سوشیال مدیا در عین حال که به دنیای ذهنی ما وسعت بی سابقه ای
داده است، این امکان را برای ما فراهم کرده که بدون اینکه جا
به جا شویم، به آشنائی های جدید، گفتگو، مبادله نظر، و خرید و
فروش کالا های مجازی و حقیقی بپردازیم. البته بی عارضه هم
نبوده؛ هویت های جعلی، رفتار های فریبانه، چهره سازی های کاذب،
بازاریابی و بازار گرمی، خودفروشی های شخصیتی و یا تقلب و
کلاهبرداری را نیز به ارمغان داشته است.
آنقدری که در رابطه با هویت های جعلی محتاط هستیم، کمتر به
هویت های آشکاری توجه میکنیم که به انواع مختلف سعی در سوء
استفاده از اعتماد، بی دقتی و ساده لوحی افراد دارند. راه
اندازی انجمن، گروه های کاری داوطلب، جمع آوری کمک های مالی
بصورت مجازی آنقدر ساده گشته است که هر کس میتواند ظرف چند
دقیقه، تشکیلاتی را بوجود آورد که در دنیای حقیقی نیاز به
سالیان تلاش دارد. اگر در دنیای حقیقی قدمت و تجربه عوامل
اعتبار به حساب میایند، در دنیای مجازی تعداد لایک ها تنها
عامل تعیین کننده بوده که همچو نقدینگی اعتباری، برای برخی،
هدف نهائی، و برای تنی چند، کمکی به کسب و کار میباشد.
در آخرین نوشتار خود در سال 2019، تحت عنوان
"خیانت و یا جهالت"
به بررسی نحوه سوء استفاده بعضی از رسانه های مجازی از صفحاتی
که برای گفتگو در رابطه با موضوعات کامیونیتی بوجود آمده اند
پرداختم. از نحوه عمل
"نگین
تی وی"،
رسانه ای که از افرادی
با
هویت
جعلی،
جهت
به اشتراک گذاشتن مکرر مطالب خود در صفحات مختلف استفاده
میکند، گفتم. اخیرن هم اینطور
گفته
میشود که کلیه هویت های متعدد جعلی، به تنها فرد مسئول فعالیت
های این رسانه در تورنتو مربوط میگردند. این رسانه که در
ونکوور مستقر است، در سه هفته ماه دسامبر، در صفحه باهمستان که
طبق تعریف برای تبادل نظر پیرامون اتحاد، همگرایی، شناخت هویت
ایرانی-کانادایی، بنا شده است، بیش از 50 مطلب نامربوط به
اشتراک میگذارد. البته چنین حضوری بدون توافق و تائید آدمین
صفحه که در دادن هشدار و حذف مطالب و افراد ابائی ندارد، امکان
پذیر نیست. ولی زمانی که بده و بستان به میان میاید و هدف
بالابردن تعداد اعضاء و لایک ها میگردد، تعییر قوانین و رعایت
ضوابط معانی دیگری به خود میگیرند. جالب توجه اینکه نگین تی وی
که در هیچ یک از فعالیت های جمعی در تورنتو شرکت ندارد، به
تهیه گزارش
تصویری
از مراسم یک نفره آدمین صفحه در مراسم یادبود قربانیان خیزش
مردم ایران میپردازد.
رسانه مجازی "هفته مونترال"، با گرایشات "آن وری"، مورد مشابه
دیگری میباشد، که آنهم در مدت سه هفته، بیش از هفتاد مطلب در
همان صفحه به اشتراک میگذارد. در مقابل،
مصاحبه های
متعددی را با آدمین صفحه برگزار و در نشریه خود منتشر
میکند. بیشک اگر این مبادلات انتفاعی بصورت آشکار و توسط
افرادی که در فعالیت های کامیونیتی شرکت نمیکردند، صورت
میگرفت، جای اعتراضی بر آن باقی نمیماند. ولی زمانی که تشکل
مجازی با چنین نام و تعریفی سعی به جلب فعالان اجتماعی داشته و
پس از شکل گیری به دفع منتقدین میپردازد، و مشخص میگردد که
هدف اصلی اش کسب اعتبار در جهت منافع شخصی بوده، حرف برای گفتن
بسیار خواهد بود.
اجازه به اشتراک گذاشتن بلاشرط آگهی های تجاری راه دیگری برای
بالابردن حامیان چنین نهاد های رسانه ای در دنیای مجازی است.
در مدت سه هفته در ماه دسامبر، 577 مطلب در صفحه باهمستان به
اشتراک گذاشته شده، که اکثرن تجاری میباشند.
این عارضه فقط گریبانگیر این صفحه نیست،
بلکه اکثر صفحات در سوشیال مدیا درگیر چنین آفتی میباشند. آنچه
این صفحه را از صفحات دیگر متمایز میسازد، حضور چشمگیر آدمین
آن در فعالیت های جمعی کامیونیتی، بخصوص در رابطه با کنگره
است، که به گونه ای تداخل منافع، و کسب اعتبار اجتماعی در جهت
منافع شخصی را به میان میاورد.
در کنگره نیز چنین موارد مشابهی هر ساله وجود داشته که برخی از
اعضای هییت مدیره فقط در جهت کسب اعتبار و منافع شخصی به این
نهاد علاقه نشان داده اند. اگر اینگونه رفتار های عوامفریبانه
در کنگره برای حداکثر دو سال میباشد، در سوشیال مدیا دراز مدت
بوده و میتواند در ماهییت اخلاقی افراد تاثیر گذار باشد. بخصوص
که عدم صراحت، عدم شفافیت، و حضور به نحوی که نه سیخ بسوزد و
نه کباب، از لازمه های رفتاری میگردند تا نکند که فردی برنجد و
روی برگرداند.
هفته گذشته
"کارزار شفق"
در رابطه با انتخابات کنگره، پیش نویس برنامه
کاری خود را اعلام نمود. بنا به اولین اعلامیه این کارزار که
در صفحه باهمستان منتشر شده، این برنامه " توسط بیش از صدنفر
از اعضای جامعه ایرانی-کانادایی در سراسر کشور پیشنهاد شده تا
به عنوان خط مشی هیات مدیره آینده درنظر گرفته شود. این برنامه
کاری حول پنج محور خاص میچرخد:
۱-
شفافیت، قانونمداری و پاسخگویی
۲-
تغییرات اساسنامه
۳-
فراگیری عضو محور کردن کنگره
۴-
تاکید برفراگیری درباره مسائل سیاست خارجی کانادا، سیاست بین
الملل و سیاست داخلی ایران
۵-اجرای
چند پروژه خاص"
گرچه این برنامه به عنوان پیشنویس ارائه شده و از علاقمندان
تقاضا شده که نظرات خود را اعلام و در تکمیل آن مشارکت کنند،
باز تا اندازه ای نحوه تفکرو
نگرش
هسته
مرکزی
پانزده نفره را نمایان میسازد. غیر از منتشر کننده این اعلامیه
که ایمان کمالی سروستانی، آدمین صفحه باهمستان، و تنظیم کننده
اصلی این برنامه میباشد، و مهدی ترابی کیا، هماهنگ کننده این
کارزار، که
شرح
مختصری از شکل گیری آنرا در صفحه شخصی خود به اشتراک گذاشته،
اسامی افراد دیگر منتشر نشده است. مشخص نیست از میان این افراد
کدامیک در انتخابات کاندیدا خواهند بود. اینکه ایمان از هم
اکنون اعلام کرده که در انتخابات شرکت نخواهد داشت اولین آجر
کجی را که در ساختن این نهاد گذاشته شد را به یاد ما میاورد.
اگر قرار باشد که اینبار نیز برپا کنندگان این کارزار در
انتخابات حضور نداشته باشند، تا آنچه را که برکاغذ آورده جان
دهند، چه بسا که ره رفته را با دشواری های بیشتر باید از نو
بپیمائیم. بخصوص که این پیشنویس بیشتر یک برنامه اجرایی بعد از
تشکیل هییت مدیره است، تا خط مشی یک کارزار. به نظر میاید که
از هم اکنون تهیه کنندگان این برنامه در پی تشکیل گروهی از
کاندیدا ها میباشند که بصورت حزبی در انتخابات شرکت کنند. با
این تفاوت که اینبار بر خلاف انتخابات 2016، بازگشائی سفارت
جای خود را به "باغ ایرانی" که در آینده به شرحش خواهیم
پرداخت، داده است.
|